Комментарии:
thank you
ОтветитьTeymor ou Tamerlane était Turkmen . Il faut endiguer son corps de son tomb et
Le sodomiser puis le Brûler et finalement à mettre son Cendre dans le Toilet .
با سلام مستفیض شدم
باهمه ارادتی که به شما دارم باید عرض کنم
شما با کلی گوئی و یک تحریف ناجوانمردانه کار تیمور رابامحمد ص وعلی ع یکی کردی و بنا به ارادتی که به تفکر قبلی داری از خانم مرضیه تعریف کردی استاد عزیز سیاه سیاه است وبه آب زمزم وکوثر سفید نتوان کرد
با درودی گرم و سپاس بیکران از شما جناب وفا یغمایی گرامی مثل همیشه آموختیم که مسایل پنهان تاریخ میهنمان .به امید بهره وری بیشتر از آگاهیهای شما استاد گرامی.
Ответитьسید بُرکه
یا برکه سیدی که مقتدا و مرشد امیر تیمور بود و تا پایان عمر همراه با امیر تیمور او را نجاتبخش اسلام میدانست :
سیدجمال الدین برکه ( مشهور به سید میر برکه) اندخویی ،
در سده هشتم در مکه مکرمه تولد شده است نسبش به علی ابن ابی طالب (رض) میرسد .
همزمان با گسترش امپراتوری تیمور بزرگ وارد سرزمین بلخ گردیده سپس ساکن اندخوی شده اند .
که درین مدت بسا نامورانی را تربیت و تقدیم دنیای اسلام کرده است .
به گواهی تاریخ سید میر برکه درنیمه دوم سده هشتم هجری قمری از جانب بزرگان دین مقیم مکه بخاطر جمع آوری محصولات اوقاف حرمین شریفین در حدود ماورالنهر وبلخ گماشته شدند .
در تورکستان بزرگ به صداقت و شجاعت شهره شد .
سپس امیرتیمور با عقاید عالی و اسلامی که داشت در تِرمز با ایشان ملاقات میکند و با احترام خاص بحیث مشاور و استاد تیمور جهانگشا تعیین میگردد .
چنانچه امیر تیمور در فرا ورد یکی از پیروزی های خویش مبنی برفتح سرزمین بلخ در قورالتای شانداری حضور میابد شاملین قورالتای که عبارت از امرای وقت سادات عظام پیشگامان دین اسلام ودیگران بودند امیر تیمور را بر وفق عنعنه سلاطین ترک نخست بالای نمد سفید دعوتش کردند سپس به سند فرمان روایی در کل جهان اسلام برگزیدند .
در سفر هایشان به تخارستان در موسم بهار
اولوسوالی ( بُرکه و اشکمش ) کنونی با دشت های پهناور و سرسبز یکی از تفریگاه های مورد پسند تیموریان مخصوصن پِیر دربار سید میر برکه بوده است .
که نام بُرکه نیز بخاطر محبوبیت پیر بزرگ یادگار مانده است .
در سال هشتصد و شش هجری قمری به اثر مریضی در گذشته و در اندخوی به خاک سپرده شده است.
بعد درسال ۸۰۷ هجری قمری اوراق حیات امیر تیمور نیز فروریخت تیمور قصد داشت مرقد او پای سید میر برکه باشد به همین جهت تابوت سید را از اندخوی به سمرقند نقل گردید ودر همان قیه بخاک سپرده وتیمور را به پای او دفن کردند .
اولاده های ایشان در ده سیدان یا ( دهیکچی خانه ) بود باش داشتند .
اول نامی اولوغ جمال دین میر بُرکه
دانش بیله تقوا گه میهن میر بُرکه
تیمور گه مقتدا ومرشد بولگن
ارشاد قیلور دی حق سوزین میر بُرکه
ر پایه گزارشی، سید برکه، پیر و مقتدای تیمور و از بزرگان مکه، برای گرفتن درآمد اوقاف حرمین نزد تیمور به ماوراءالنهر رفت و تیمور ضمن واگذاری اوقاف به او، برکه را در زمره ملازمان خود نهاد.[۲۹] بر پایه گزارشی دیگر، تیمور به درخواست سید برکه، اندخوی در نزدیکی بلخ را وقف حرمین کرد و سید را به سرپرستی آن برگزید. شیوه تیمور، احترام به سادات بود و آوردهاند که در کشتارهایش سادات سرزمینهای فتح شده را از دیگران مستثنا میساخت.[۳۰]
به گفته اسفزاری، در روزگار سلطان حسین بایقرا (حک: 875-911ق.) هر سال مسؤولانی از مکه و مدینه برای جمعآوری درآمد اوقاف به بلخ که مرکزیت داشت، میآمدند.[۳۱]
سپاس از انسانی فرهیخته،،
جناب یغمائی،،،🌹🌹🌹
گوهر شاد خاتون بانوی مغول و عروس امیر تیمور سازنده مسجد گوهر شاد
گوهرشاد، دختر امیر غیاثالدین ترخان بود؛ امیر غیاثالدین ترخان از نزدیکان امیر تیمور بود و قبلا هم از مشاورین ایلخانان مغول بود. امیر غیاثالدین و عنوان ترخان، عنوانی بود در حکومت مغول که بعد در حکومت امیر تیمور، هم این عنوان باقی ماند. ترخان به کسی میگفتند که رئیس مشاورین سلطان و پادشاه است و از همه به سلطان نزدیکتر بود؛ کسی که بدون اذن بر سلطان وارد میشد و در واقع توجیهگر تمام احکام و قوانین و فرامین مستبدانه سلطان برای مردم بود و ترخان امیر تیمور، امیر غیاثالدین بود.
موقعیت امیر غیاثالدین در حکومت ایلخانان مغول به خاطر موقعیت پدرش بود؛ چون پدرش در حادثهای چنگیزخان مغول را از مرگ نجات داده بود و اینها تقرب زیادی در نزد ایلخانان مغول داشند و ایلخانان مغول برای اینها حرمت زیادی قائل بودند؛ پس طبیعی است بعد از انقراض مغول و روی کار آمدن امیرتیمور همین موقعیت امیر غیاثالدین را در حکومت، امیرتیمور پیدا کند. اینها اصالتا اهل جغتای هستند؛ امیر غیاثالدین در منطقه بین نیشابور و سبزوار جزو نجبای آن منطقه بود و از این نظر بعضی میگویند گوهرشاد خانم درعین این که عروس امیرتیمور بود، به احتمال زیاد شیعه بوده چون اجدادش شیعه بودند؛ منطقه جغتای، نزدیک سبزوار منطقهای شیعهنشین در آن زمان بوده است و اجداد او شیعه بودند و احتمالا خودش هم باطنا شیعهمذهب بود؛ غیاثالدین تشیع خودش را در حکومت امیر تیمور بروز نداده بود، امیر تیمور این دختر را به عنوان عروس خودش انتخاب کرد و همسر شاهرخ میرزا، پسر بزرگ امیرتیمور شد و حتی در زمان خود امیر تیمور، این خانم در جریان سیاسی حکومت تیموریان نفوذ کرد و به خاطر آن تدبیر و عقل فوقالعاده مورد علاقه امیر تیمور و در خیلی مسائل مورد طرف مشورت خود امیرتیمور واقع میشد.
بعد از امیر تیمور که سلطنت به شاهرخ میرزا رسید، این خانم با نفوذ عمیق سیاسی که در خاندان و دستگاه حکومتی داشت،
گوهرشاد خانم، این مسجد را به عنوان علاقه به پیغمبر و علاقه به حضرت رضا در کنار حرم ساخت و در بنای دارالسیاده که بستر مسجد است، هم مشارکت داشت و بر همین اساس در وقفنامه موقوفات گوهرشاد شرط کرد و تولیت موقوفات را با نسل خودش قرار داد و در صورت انقراض نسلش با نسل دیگری که مشخص کرد، قرار داد و در صورت انقراض نسل دوم، تولیت موقوفات را با یکی از سادات صلحای خراسان قرار داد که به خاطر علاقه شدیدش به سادات بود؛ از این جهت خیلیها تشخیص میدهند که شاید گوهرشاد خانم هم خودش واقعا شیعه بوده است؛ هم به ملاک اجدادش و هم به ملاک نوع خدماتی که به سادات انجام میداد و نوع حرمت فوقالعادهای که برای سادات داشت.
فیلسوف گرامی و پژوهشگر تاریخ آقای وفا یغمایی....!!!! بیانات و اظهارات و استنباط و آنالیز جنابعالی بسیار
بسیار ارزشمند و اینفورماتیو بوده است. امید میرود که پیوسته سالم و تندرست بهمراه خانواده محترم تان در تمام زمینه های اجتماعی موفق باشید. از آلمان دانشکده دندانپزشکی شهر ماینز.
برای مطالعه و شناخت
چرائی علاقه آخوندهای شیعه به حکومت مطلقه »بخش اول
بخش اولرازهای سر مهر تاریخی آخوندها
با پیروزی مغولها بر سرزمین ایران و ویرانی تمام شهرهای کشور، به استناد مستندات تاریخی، مبلغان شیعۀ اثنی عشری، در قالب فقها و عالمان این مذهب، در دیوان آنان قدرت گرفتند و در اردوگاههای مغولان تا پایان قرن دوازدهم میلادی و پس ازآن، از همه گونه امکانات و رفاه مادی برخوردار بودند و مبارزه با رقبای مسلمان خود را شدت بخشیدن، و احادیث و روایت های مذهبی جعل نمودند. حتا میگفتند: امام هفتم شیعیان ظهور مغولان را برای نجات اسلام پیش بینی کرده بود. خرافاتی که این مبلغان مذهبی در دامن مغولان مهاجم ترویج میدادند و واکنشی که دیگر مبلغان اسلامی در دفاع از دین و مذهب در برابر این تهاجم بر پا کردند، خود ریشه اصلی بنیادگرائی مذهبی و زوال اندیشه در جهان اسلام گردید، که متاسفانه از دید زوال فرهنگی شناسان مشهور ایرانی، به خاطر تعصب غیر علمی و خشک مذهبی شیعه، این واقعیت های تاریخی پنهان مانده است. شیخ حسن حلی بزرگترین و مشهور ترین شخصیت شیعه قرن هشتم هجری مشهور به علامه که متولد شهر حلۀ عراق بود، احتمالاً در سالهای بعد از 705 قمری و به دعوت الجایتو از پادشاهان سلسله ایلخانیان، که حاکم بر ایران بودند به ایران دعوت میشود، و در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانۀ اهل سنت از جمله با خواجه نظام الدین عبدالملک مراغهای میپردازد، و گویا موفق به شکست آنان میشود. پس از این جلسات ولایت و امامت علی بن ابیطالب و مذهب شیعه در نزد پادشاه الجایتو به اثبات رسیده و وی مذهب شیعه را برمیگزیند و نام خود را به سلطان محمد خدابنده تغییر میدهد و تشیع را در ایران رواج میدهد. لذا شیخ حسن حلی که به واسطه ی مسلمان کردن الجایتو خان نزد سلطان مذکور جایگاه مخصوصی یافته بود، می شود یکی از عوامل سرکوب مسلمانان اهل سنت، و در نخستین کتابش بنام منهاج الاستقامه فی اثبات الامامه، پایه و اساس بنیادگرائی را ساختار فکری می بخشد. ابن تیمیه بزرگترین متفکر بنیادگرائی اهل سنت، در کتابی، کتاب حسن حلی را به نقد کشیده، و در این کتاب گفته است: در قرآن و سنت چیزی در تائید ادعای شیعه که امامت را جزو اصول دین میداند وجود ندارد.
فتح ایران به دست هلاکوخان مغول پیامدهای مهمی چون پایان کار حکومت شیعی اسماعیلیه، انقراض خلافت عباسیان، گسترش بی سابقه تصوف و پاگیری و قدرت گیری مبلغان مذهب شیعۀ اثنی عشری در ایران را در پی داشت. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان شده، خود را سلطان نامیده و نامهای اسلامی برگزیدند. بلیه مغولان و حکومت ایلخانان در ایران، دورهای از افول و انحطاط ایرانیان را به همراه آورد. ایلخانان یا ایلخانیان، نام سلسلۀ مغول است که از سال 1256 تا 1335 میلادی بر ایران حکومت میکردند و فرزندان چنگیزخان مغول بودند. لشکریان چنگیزخان نخستین بار در سال 1221 میلادی به خراسان حمله نمودند.
در دوران زمامداری ایلخانیان، زوال اخلاق و معنویات و رواج دکان ریا و میدان دار شدن مدعیان و متشبهان و کارگزاران ناشایست و مال اندوز، در سایۀ نفوذ مبلغان مذهبی شیعه در دستگاه حاکمیت وقت، بر پریشانی اوضاع و نابسامانیهای اجتماعی هر چه بیشتر میافزود. لذا در پایان روزگار ایلخانان و ضعف و زوال قدرت آنان سرزمین ایران شاهد ظهور دوباره ملوکالطوایفی در عرصه فرمانروایی از یک سو و نهضتهای مردمی و انقلابی با ماهیتی ضد دولتی از سوی دیگر شد، که نهضت سربداران، جنبش سمرقند و نهضت عامّه، جلوهای از روح مردم به تنگ آمده از این اوضاع بود. با آن که بعد از ایلخانان دولت کوته عمر چوپانیان، و باقیماندگان ماجراجو و بی ثبات سلسله ایلخانیان، توانستند دست کم برای مدتی کوتاه تفوق عنصر مغول را در عرصه رویدادهای سیاسی ایران حفظ نمایند، اما اعاده آن قدرت برای مغولان دیگر ممکن نشد. ادامه پارهای از شیوههای حکومت و یاساهای مغول در قلمرو کوچک طغاتیموریان جرجان، و در دستگاه آل کرت و آل مظفر هم به پایندگی و بقای دنیای چنگیز خانی کمکی نکرد. هر چند ایران تا نیل به یکپارچگی و استقلال، هنوز راه درازی در پیش داشت، اما بازگشت به دنیای مغول هم، دیگر برایش تصور کردنی نبود. حتی تیمور، که با یورشهای خونین و وحشیانهاش، یک چند خاطره دوران چنگیز را باز به یاد آورد، موفق نشد آن دوران را از نو برقرار سازد. با اینحال، از پایان عهد ایلخانان تا عهد تیمور، نوعی ملوک الطوایفی در ایران ادامه یافت که دوام آن تقریباً سراسر کشور را غرق در جنگهای محلی، هرج و مرجهای اداری و اغتشاشهای ناشی از ناامنی گرداند، و غلبه جهل، فساد، ریا و دروغ را در تمامی رویدادهای عصر آشکار ساخت.
نازنین دوستانی که این گفتارها را گامی در راستای افشای حکومت ننگین ملایان میدانند در نشر و معرفی این گفتارها برای مشتاقان رهائی از جهل و خرافه دریخغ نفرمایند. با سپاس
Ответитьدرود
Ответитьبودم، بودیم نمیشه، الان چی هستیم 👍
Ответитьدرود بر استاد خردمند وفا یغمایی بزرگ
Ответитьبادرود و سپاس بیکران از روشنگری وآگاهی رسانی برای نسلی که متاسفانه با کتاب بیگانه است . پاینده باشید
Ответить