تجربه نزدیک به مرگ آندریاس برگلزو‼️هیچ کس باور نمی کرد که خودم راه برم و زنده بمونم ‼️

خیلی کانال خوب و اموزنده ای داری عزیزم.قدردان زحماتت هستیم ❤❤

ممنونم عالیییییی❤

خدایا به خودت قسم کم آوردم این تجربه رو نصیب من و پ وس و و آنصیب کن

سلام الناز خانم!
عرض ادب و احترام
خیلی خیلی دوست داشتنی بود. ممنون زحمتهای شما هستم.❤❤

عالی بود مرسی❤❤❤❤❤.

سلام سپاس گذارم 💖🙋‍♂️

یکی از یکی ویدیوهات عالی صدا هم فوقالعاده❤❤❤

درود و سپاس
🎉❤❤❤🎉

آدم نمیدونه چی بگه
هرچی بیشتر از این چیزا میفهمی، مثل این طرف که میگه هرچی میخواستم بگم بی معنی بود، کلهم آدم پوچ میشه 😁

یادمان باشد فقط خدا . ❤

Harika 👍🙏🙏

از زحماتی که از تجربه ها برای ترجمه وبیان شیوا وتصاویر جذاب
که حس وحال معنوی دارند بسیارممنونم. خیلی عالی بود.

سلام ؛؛شما با این زحمات و پیگیری در اپلود و به روز کردن تجربیات بعد از مرگ خارجی؛؛؛حق تون خیلی بیشتر از این تعداد لایک و ‌کامنت و سابسکرایت هستش؛؛؛با این حال بسیار از تلاش و پشت‌کارتون؛سپاسگزارم ❤❤❤

👍👍🙌

قربون بزرگی خدا برم اگه بخواد میتونه بدون هیچ کدوم از اعضای داخلی هم موجود زنده بمونه چیزهای عجیب زیاد هست تو دنیاه اینم یکیش

بسیار عالی. Perfect 🎉

مرسی برای زحماتتون
عالی بود❤️❤️❤️🌺🌹🌿🙏

ممنونم از شما 🙏👌🎉
شنیدن این تجربیات و درک انها بیشتر از هر نصیحتی همیشه روی رفتار و روش زندگی من تاثیر میگذاره..
سپاس از خداوند و فرشتگان 🤲❤

besyar ziba

ممنون❤

بسيار عالي، ممنونم 🌺

باسلام عالی و متعالی❤❤❤❤❤

زنِ کامل نسبت به مردِ کامل ، گونه ای والاتر است ....

درود بر فرینجِ زیبا ، ماه بانویِ مصری

من همچنان منتظرم ویدئوی اسرارامیزِ خودم رو با صدای جادوییِ فرینج بشنوم . مهم نیست چقدر طول بکشه . بالاخره منابعش هم سر راهت قرار میگیره .

❤❤❤

بسیار متشکر از کارهای زیبایی که ارائه میدید ❤❤❤

Ok❤❤❤

Ok thanks

سلام و خسته نباشید کارهاتون قشنگ و جالبه موفق باشید🌹

عالی

Wooow😮

سپاسگزارم از انتقال این تجربیات با صدای زیبا و گرم و سرشار از عشق و آرامش تون❤🙏🌹

سلام متشكرم از زحماتتون ❤❤❤❤

❤❤❤❤💐💐

مرسی جالب بود 💖💖💖💖💖💖💖

من حدود دوازده سال پیش وقتی ۲۵ سالم بود حدود ساعت یک شب داشتم بلندگو وصل میکردم توی اتاقم که متوجه شدم وقتی سیم رو در دستم گرفتم حس اضطراب و دلشوره دارم ولی نمیدونستم چرا، بعد از مدت کوتاهی حس ضربان شدید قلب بهم دست داد جوری که انگار قلبم داشت از جا کنده میشد فقط تونستم بگم مامان، مادرم هم داشت استکان میشست و بعد از چند دقیقه اومده بود سراغم، من کامل بدنم طبق گفته مادرم خشک شده بود و از اطرافم حالت بخار بیرون میزد، من دیدم و نگاهم تار شد و دیگه چیزی یادم نبست تا اینکه خودم رو مقابل ضبطم دیدم و جسمم رو گوشه دیوار دیدم ، اولش جسمم رو نشناختم، ولی بعد که شناختم تعجب کردم و گفتم چه جالب پس از بدن زدم بیرون و منو برق گرفته، ثانیه شمار ضبط روشن بود و تا سی ثانیه رو شمردم بعد مادرم وارد اتاق شد و کنتور برق رو قطع کرد و من با پیشانی محکم به بلندگو برخورد کردم و پیشانی من بین ابروهام ترک برداشت و خون میزد بیرون، خودم در ارتفاع دو متری بودم و میدیدم، تا اینکه اومدم پایین وارد جسمم بشم دیدم نمیتونم، از درون حموم که مقابل من بود دود نوک مدادی قل میزد و در این دود سایه های آدم ظاهر شدن
اون سایه ها مشکی بودن سیاه، ولی صورت نداشتن، حس خوبی بهشون نداشتم
یه لحظه با خودم گفتم یعنی زندگی من همین بود؟ و من واقعا مردم، به خودم گفتم نه من نمردم من میلادم، تا اینو گفتم تمام اون دود ها رفت عقب و من وارد جسمم شدم و بخشی از صحنه های زندگیم رو دیدم و بعد چشمام رو باز کردم و مادرم رو دیدم البته اول مادرم رو نشناختم و کم کم حافظه م برگشت و تمام این ماجراها
من گوشه دیوار کنج دیوار بودم اما ضبط رو دیدم کامل که پشت سرم بود و حتی بخشی از پشت بام و حتی گفتم پوست پفک به پایه کولر اقای قادری چسبیده ، مادرم رفت و دید دقیقا همینه

چقدر شگفت انگيز بود ، مرسي!

یعنی غذا میتونه بخوره؟؟